سالهاست که کسی برام نظر نذاشته ولی برام مهم نیست. حتی سال هاست که کسی درست حسابی به وبلاگم سر نزده ولی بازم برام مهم نیست.
در کنار تمام فضاهای مجازی که دارم می خام که همچنان اینجا پست بذارم. دلم میخاد جایی باشم که هیچ کس نبینه.
خیلی خستم از دیده شدن، میخام جایی ساکت باشم که هیچ کس منو نشناسه. میخام با آدمای جدید روبرو بشم. خیــــــــــــــــــــــــــــلی خستم...
برچسب : نویسنده : amathqom3 بازدید : 13
اوایل میگفتم چه خوب که قبل از این برنامه ی قرنطینه من فارغ التحصیل شدم ولی الان دارم به برعکس این موضوع فکر میکنم. چون خیلی بیکارم. میتونم لقب بیکار الدوله بگیرم! چون توی مرکز خصوصی تدریس میکردم و الان کاملاً تعطیله! خوبی مدرسه و دانشگاه اینه که تدریس از راه دور انجام میشه ولی مراکز خصوصی اکثرا تعطیلن. هرچند که به شخصه من وقتمو مفید میگذرونم اما از کار بیکار شدم...
برچسب : نویسنده : amathqom3 بازدید : 22
برچسب : نویسنده : amathqom3 بازدید : 25
برچسب : نویسنده : amathqom3 بازدید : 24
برچسب : نویسنده : amathqom3 بازدید : 33
برچسب : نویسنده : amathqom3 بازدید : 43
برچسب : نویسنده : amathqom3 بازدید : 30
برچسب : نویسنده : amathqom3 بازدید : 38
هر روز بیدار شدن از خواب مثل طعم بلعیدن یک بادام تلخ در جمعی است که رودروایسی داری...
هر روز بادام های بیشتر را امتحان می کنی که طعم شیرین به دهانت بیاید ولی نمی آید...
انگار هر روز می خواهد مثل روز قبل باشد.
به گذشت روز ها امیدوارم هنوز امیدوارم روزی موسم بادام های شیرین من از ره برسد...
برچسب : نویسنده : amathqom3 بازدید : 31
برچسب : نویسنده : amathqom3 بازدید : 36